لغت
یادگیری افعال – اسپانیایی

arrancar
Hay que arrancar las malas hierbas.
بیرون کشیدن
علفهای هرز باید بیرون کشیده شوند.

jugar
El niño prefiere jugar solo.
بازی کردن
کودک ترجیح میدهد تنها بازی کند.

repetir
El estudiante ha repetido un año.
سال تکراری گرفتن
دانشآموز یک سال تکراری گرفته است.

acostarse
Estaban cansados y se acostaron.
دراز کشیدن
آنها خسته بودند و دراز کشیدند.

hablar
Él habla a su audiencia.
صحبت کردن
او با مخاطبان خود صحبت میکند.

deleitar
El gol deleita a los aficionados alemanes al fútbol.
شاد کردن
گل باعث شادی طرفداران فوتبال آلمان شده است.

talar
El trabajador taló el árbol.
قطع کردن
کارگر درخت را قطع میکند.

construir
Han construido mucho juntos.
ایجاد کردن
آنها با هم زیاد چیزی ایجاد کردهاند.

entrenar
El perro es entrenado por ella.
آموزش دادن
سگ توسط او آموزش داده شده است.

beber
Ella bebe té.
نوشیدن
او چای مینوشد.

saltar
El niño salta felizmente.
پریدن
کودک با شادی دارد میپرد.
