لغت

بلغاری – تمرین افعال

cms/verbs-webp/120368888.webp
گفتن
او به من یک راز گفت.
cms/verbs-webp/38296612.webp
وجود داشتن
دایناسورها دیگر امروز وجود ندارند.
cms/verbs-webp/111615154.webp
بازگرداندن
مادر دختر را به خانه باز می‌گرداند.
cms/verbs-webp/108580022.webp
برگشتن
پدر از جنگ برگشته است.
cms/verbs-webp/61806771.webp
آوردن
پیک یک بسته می‌آورد.
cms/verbs-webp/117897276.webp
دریافت کردن
او افزایش حقوق از رئیس خود دریافت کرد.
cms/verbs-webp/106608640.webp
استفاده کردن
حتی کودکان کوچک هم از تبلت استفاده می‌کنند.
cms/verbs-webp/128376990.webp
قطع کردن
کارگر درخت را قطع می‌کند.
cms/verbs-webp/75825359.webp
اجازه دادن
پدر به او اجازه استفاده از کامپیوتر خود را نداد.
cms/verbs-webp/125526011.webp
انجام دادن
هیچ چیزی در مورد آسیب قابل انجام نبود.
cms/verbs-webp/32796938.webp
فرستادن
او می‌خواهد الان نامه را بفرستد.
cms/verbs-webp/121820740.webp
شروع کردن
کوه‌نوردان در اوایل صبح شروع کردند.