لغت

فنلاندی – تمرین افعال

cms/verbs-webp/35862456.webp
شروع شدن
با ازدواج، زندگی جدیدی شروع می‌شود.
cms/verbs-webp/123498958.webp
نشان دادن
او به فرزندش جهان را نشان می‌دهد.
cms/verbs-webp/122707548.webp
ایستادن
کوه‌نوردی روی قله ایستاده است.
cms/verbs-webp/80060417.webp
دور کردن
او با اتومبیلش دور می‌زند.
cms/verbs-webp/33564476.webp
تحویل دادن
پیک پیتزا پیتزا را تحویل می‌دهد.
cms/verbs-webp/32796938.webp
فرستادن
او می‌خواهد الان نامه را بفرستد.
cms/verbs-webp/84476170.webp
خواستن
او از شخصی که با او تصادف کرده است ، خسارت خواسته است.
cms/verbs-webp/80356596.webp
خداحافظی کردن
زن خداحافظی می‌کند.
cms/verbs-webp/90183030.webp
بلند کردن
او به او کمک کرد تا بلند شود.
cms/verbs-webp/74119884.webp
باز کردن
کودک هدیه‌اش را باز می‌کند.
cms/verbs-webp/99725221.webp
دروغ گفتن
گاهی اوقات در شرایط اضطراری باید دروغ گفت.
cms/verbs-webp/125526011.webp
انجام دادن
هیچ چیزی در مورد آسیب قابل انجام نبود.