لغت
یادگیری افعال – آلمانی
reisen
Wir reisen gern durch Europa.
سفر کردن
ما دوست داریم از اروپا سفر کنیم.
ansprechen
Man sollte ihn ansprechen, er ist so einsam.
با کسی حرف زدن
کسی باید با او حرف بزند؛ او خیلی تنها است.
umbringen
Vorsicht, mit dieser Axt kann man jemanden umbringen!
کشتن
مراقب باشید، با این تبر میتوانید کسی را بکشید!
blicken
Alle blicken auf ihr Handy.
نگاه کردن
همه به تلفنهای خود نگاه میکنند.
vorfallen
Etwas Schlimmes ist vorgefallen.
اتفاق افتادن
چیز بدی اتفاق افتاده است.
funktionieren
Das Motorrad ist kaputt, es funktioniert nicht mehr.
کار کردن
موتورسیکلت خراب است؛ دیگر کار نمیکند.
belohnen
Er wurde mit einer Medaille belohnt.
پاداش دادن
او با یک مدال پاداش داده شد.
mitkommen
Komm jetzt mit!
همراه شدن
الان همراه شو!
passieren
Hier ist ein Unfall passiert.
اتفاق افتادن
یک تصادف در اینجا رخ داده است.
ordnen
Ich muss noch viele Papiere ordnen.
مرتب کردن
من هنوز باید کاغذهای زیادی را مرتب کنم.
schwindeln
In einer Notsituation muss man manchmal schwindeln.
دروغ گفتن
گاهی اوقات در شرایط اضطراری باید دروغ گفت.