لغت

달리기 시작하다

운동선수가 달리기를 시작하려고 한다.

dalligi sijaghada

undongseonsuga dalligileul sijaghalyeogo handa.

دویدن

ورزشکار در حال آماده‌شدن برای دویدن است.

이사하다

제 조카가 이사하고 있다.

isahada

je jokaga isahago issda.

حرکت کردن

برادرزاده‌ام حرکت می‌کند.

감사하다

너무 감사합니다!

gamsahada

neomu gamsahabnida!

تشکر کردن

من از شما برای آن خیلی تشکر می‌کنم!

가져오다

전령은 소포를 가져온다.

gajyeooda

jeonlyeong-eun sopoleul gajyeoonda.

آوردن

پیک یک بسته می‌آورد.

쓰다

그는 편지를 쓰고 있다.

sseuda

geuneun pyeonjileul sseugo issda.

نوشتن

او یک نامه می‌نویسد.

희망하다

많은 사람들이 유럽에서 더 나은 미래를 희망한다.

huimanghada

manh-eun salamdeul-i yuleob-eseo deo na-eun milaeleul huimanghanda.

امیدوار بودن

بسیاری امیدوارند که در اروپا آینده بهتری داشته باشند.

소개하다

그는 부모님에게 새로운 여자친구를 소개하고 있다.

sogaehada

geuneun bumonim-ege saeloun yeojachinguleul sogaehago issda.

معرفی کردن

او دوست دختر جدیدش را به والدینش معرفی می‌کند.

운송하다

트럭은 물건을 운송한다.

unsonghada

teuleog-eun mulgeon-eul unsonghanda.

حمل کردن

کامیون کالاها را حمل می‌کند.

지지하다

우리는 당신의 아이디어를 기꺼이 지지한다.

jijihada

ulineun dangsin-ui aidieoleul gikkeoi jijihanda.

تایید کردن

ما با کمال میل ایده شما را تایید می‌کنیم.

주문하다

그녀는 자신에게 아침식사를 주문한다.

jumunhada

geunyeoneun jasin-ege achimsigsaleul jumunhanda.

سفارش دادن

او برای خودش صبحانه سفارش داد.

출발하다

신호등이 바뀌자 차들이 출발했다.

chulbalhada

sinhodeung-i bakkwija chadeul-i chulbalhaessda.

حرکت کردن

وقتی چراغ عوض شد، اتومبیل‌ها حرکت کردند.

이기다

그는 체스에서 이기려고 노력한다.

igida

geuneun cheseueseo igilyeogo nolyeoghanda.

بردن

او تلاش می‌کند در شطرنج ببرد.