لغت

동행하다

내 여자친구는 쇼핑할 때 나와 동행하는 것을 좋아한다.

donghaenghada

nae yeojachinguneun syopinghal ttae nawa donghaenghaneun geos-eul joh-ahanda.

همراهی کردن

دوست دخترم دوست دارد همراه من به خرید بیاید.

좋아하다

그녀는 야채보다 초콜릿을 더 좋아한다.

joh-ahada

geunyeoneun yachaeboda chokollis-eul deo joh-ahanda.

دوست داشتن

او شکلات را بیش از سبزیجات دوست دارد.

감사하다

너무 감사합니다!

gamsahada

neomu gamsahabnida!

تشکر کردن

من از شما برای آن خیلی تشکر می‌کنم!

익숙해지다

아이들은 치아를 닦는 것에 익숙해져야 한다.

igsughaejida

aideul-eun chialeul dakkneun geos-e igsughaejyeoya handa.

عادت کردن

کودکان باید به مسواک زدن عادت کنند.

잘게 자르다

샐러드를 위해 오이를 잘게 잘라야 한다.

jalge jaleuda

saelleodeuleul wihae oileul jalge jallaya handa.

قطعه قطعه کردن

برای سالاد، باید خیار را قطعه قطعه کنید.

포기하다

흡연을 포기하세요!

pogihada

heub-yeon-eul pogihaseyo!

ترک کردن

ترک کردن سیگار!

들어올리다

어머니는 아기를 들어올린다.

deul-eoollida

eomeonineun agileul deul-eoollinda.

بلند کردن

مادر نوزاد خود را بلند می‌کند.

뛰어올라가다

소가 다른 것 위로 뛰어올랐다.

ttwieoollagada

soga daleun geos wilo ttwieoollassda.

پریدن روی

گاو به روی دیگری پریده است.

밀다

그들은 그 남자를 물 속으로 밀어넣는다.

milda

geudeul-eun geu namjaleul mul sog-eulo mil-eoneohneunda.

هل دادن

آنها مرد را به آب هل می‌دهند.

읽다

나는 안경 없이 읽을 수 없다.

ilgda

naneun angyeong eobs-i ilg-eul su eobsda.

خواندن

من بدون عینک نمی‌توانم بخوانم.

말하다

그는 그의 관중에게 말한다.

malhada

geuneun geuui gwanjung-ege malhanda.

صحبت کردن

او با مخاطبان خود صحبت می‌کند.

남겨두다

나는 매달 나중을 위해 돈을 좀 남겨두고 싶다.

namgyeoduda

naneun maedal najung-eul wihae don-eul jom namgyeodugo sipda.

کنار گذاشتن

من می‌خواهم هر ماه کمی پول برای بعداً کنار بگذارم.