لغت

اندونزيايی – تمرین افعال

cms/verbs-webp/67095816.webp
با هم زندگی کردن
این دو قرار است به زودی با هم زندگی کنند.
cms/verbs-webp/111750395.webp
برگشتن
او نمی‌تواند به تنهایی برگردد.
cms/verbs-webp/116173104.webp
بردن
تیم ما برد!
cms/verbs-webp/92145325.webp
نگاه کردن
او از یک سوراخ نگاه می‌کند.
cms/verbs-webp/111892658.webp
تحویل دادن
او پیتزا به خانه‌ها تحویل می‌دهد.
cms/verbs-webp/117491447.webp
وابسته بودن
او نابینا است و به کمک بیرونی وابسته است.
cms/verbs-webp/104476632.webp
ظرف شستن
من دوست ندارم ظرف‌ها را بشویم.
cms/verbs-webp/109157162.webp
آسان بودن
سواری بر موج برای او آسان است.
cms/verbs-webp/105785525.webp
نزدیک بودن
یک فاجعه نزدیک است.
cms/verbs-webp/121870340.webp
دویدن
ورزشکار دو می‌زند.
cms/verbs-webp/69591919.webp
اجاره گرفتن
او یک ماشین اجاره گرفت.
cms/verbs-webp/122153910.webp
تقسیم کردن
آنها کارهای خانگی را بین خودشان تقسیم می‌کنند.