لغت

tutvuma | Võõrad koerad soovivad üksteisega tutvuda.

شناختن | سگ‌های غریب می‌خواهند یکدیگر را بشناسند.

kinni jääma | Olen kinni ja ei leia väljapääsu.

گیر کردن | من گیر کرده‌ام و راهی برای خروج پیدا نمی‌کنم.

vaatama | Kõik vaatavad oma telefone.

نگاه کردن | همه به تلفن‌های خود نگاه می‌کنند.

kohtuma | Nad kohtusid esmakordselt internetis.

ملاقات کردن | آنها اولین بار یکدیگر را در اینترنت ملاقات کردند.